یک داستان نفرت انگیز

ژنرالی اشرافی و جاه طلب، در دوره بروز تحولات اجتماعی در روسیه، با ادعای طرفداری از فرودستان، میکوشد خود را دوست آنان معرفی کند و از این رهگذر به موقعیت و مقام برسد. از قضای روزگار، به جشن عروسی کارمند فقیر خود راه پیدا میکند، اما برخلاف تصورات ذهنی اش، نه تنها در جلب دوستی آدمهایی که از طبقه او نیستند، توفیقی بدست نمیآورد، بلکه از رفتارش آشکار میشود که آنها را خوار میشمرد و لایق همنشینی با خود نمیداند و سلسله حوادثی که در جشن عروسی و پس از آن رخ میدهد، به او میفهماند که افکار و ادعاهای نوع دوستانه اش توهماتی خود فریبانه بیش نبوده است.

پیمایش به بالا